گرد آورنده: مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت







 

من یک کلمه به طور موعظه با شما صحبت می‏‌کنم، یک کلمه هم راجع به اساس قضایا که شما می‏‌گویید. اینکه به طور موعظه عرض می‏‌کنم این است که آقایانِ صاحبِ کارخانه‎‌ها باید وضعشان را یک قدری از آن رژیم سابق تغییر بدهند؛ برای اینکه در رژیم سابق، که مردم او را رژیم اسلامی نمی‌دانستند و طاغوتی می‏‌دانستند؛ اگر کاری می‏‌شد، می‏‌گفتند که در رژیم طاغوتی شده است و اگر یک ناراحتی‌هایی برای کارگرها پیدا می‏‌شد، یا یک تحرکاتی می‏‌شد که اینها اعتصاب کنند، شورش کنند، آنها با فشار؛ و اگر - چنانچه - نوبت به روحانیین هم می‏‌رسید با موعظه. اما الآن با آن وقت فرق دارد. الآن همه ما این ادعا را داریم که یک مملکت اسلامی است و روی احکام اسلام باید عمل بشود. اگر خدای نخواسته در یک مملکت اسلامی طوری بشود که در کارخانه‌ها و کارگرها به واسطه این که درست به آنها رسیدگی نمی‌شود انفجار حاصل بشود، این انفجار از محیط یک مملکتی است که مدّعی اسلام است؛ نه روحانی می‏تواند این را خاموشش کند، نه کس دیگر.
برای اینکه روحانی آن وقت می‏‌تواند [کاری] بکند که بگوید خوب یک اشخاصی غیراسلامی این کارها را کرده‌اند؛ اما اگر مملکت اسلامی به اینکه اسلامی است یک طوری بشود که انفجار در کارگرها حاصل بشود، این انفجار دیگر قابل کنترل نیست؛ و این یک خطری است که بر همه شماها و بر همه ما هست و ما را تهدید می‏‌کند. (1)
از این جهت باید صاحبان کارخانه‌ها توجّه به این داشته باشند که با کارگرها نظیر سابق عمل نکنند. با اینها برادر و دوست باشند، و تا آن حدودی که آنها می‏‌خواهند - کارگرها همچو نیست که خیلی بلندپرواز باشند؛ اینها یک زندگی می‏‌خواهند - آقایان کاری بکنند که یک زندگی برای اینها حاصل بشود؛ و جلوگیری بشود از یک انفجاری که قابل کنترل نیست. عرض کردم انفجار، اگر یأس از حکومت اسلامی باشد و انفجار پیدا بشود، هیچ چیز نمی‌تواند جلویش را بگیرد؛ به خلاف آن جایی که انفجار حاصل بشود و پناه به اسلام بخواهند بیاورند. آن قابل کنترل است. اما اگر یک مملکتی اسلامی شد و باز بساط، همان بساط سابق باشد که لفظ لفظِ اسلامی، عملِ طاغوتی باشد و خدای نخواسته انفجار حاصل بشود، با این همه تحریکاتی که می‏‌بینید الآن هست، توطئه‌هایی که الآن هست، اگر انفجار بشود، انفجار بر ضد اسلام است. یک همچو انفجاری، انفجاری است که از باطن یک مملکتی که مدّعی اسلامی است پیدا شده و مأیوس از اسلام شده‌اند، مأیوس از برنامه‌های اسلام شده‌اند؛ یک همچون انفجاری را هیچ کس نمی‌تواند جلویش را بگیرد. دیگران هم که دامن می‏‌زنند و همان مسائل را دارند طرح می‏‌کنند که تغییری نکرده است، یک اسمی تغییر کرده، آن وقت گفتیم حکومت شاهنشاهی، حالا می‏‌گویید جمهوری اسلامی. واقع مسائل همان مسائل است؛ کارگرها همان کارگرها هستند، کارمندها‌ همان کارمندها هستند، مردم همان مردم، رباخوارها همان رباخوارها هستند، زورگوها همان زورگوها هستند. اگر در یک همچو محیطی خدای نخواسته انفجار حاصل بشود، غیر از انفجارهای دیگر است. دیگر چیزی برای کسی باقی نخواهند گذاشت؛ و لهذا باید خود آقایان در فکر این معنا باشند که یک همچو چیزی نشود. (2)
شماها یک قدری پایین‏تر بیایید، کارگرها را یک قدری بالاتر ببرید. آنها نمی‌خواهند در عرض شما باشند؛ آنها یک زندگانی می‏‌خواهند. شماها که - الحمدالله - دارا هستید و دارای کارخانه‌ها هستید و دارای کارمندان زیاد هستید، یک قدری برای مصلحت خودتان و برای اینکه خدای ناخواسته یک وقت انفجاری نشود که همه چیز به باد برود، همه چیز یک کشوری به باد برود، شماها یک مقداری خودتان با دست خودتان به اینها یک کمکهایی بکنید. یک کارهایی بکنید که آنها ببینند که در این وضعی که حالا شده است به آنها رسیدگی می‏‌شود. البته دولت هم رسیدگی می‏‌کند، ما هم موعظه‌شان می‏‌کنیم و رسیدگی می‏‌کنیم، اما مسأله این است که اینها ببینند که در یک جمهوری اسلامی، این کارگرها ببینند که این اشخاصی که در رأس هستند - و آن وقت کارفرما به آنها می‏‌گفتند - اینها بنا دارند که با اینها یک جور دیگری رفتار کنند. آنیکه کمونیستها یا اشخاص منحرف تبلیغ می‏‌کنند، اینجور نیست. بنابراین است که با اینها یک طرز بهتری رفتار بشود، به زندگی آنها رسیدگی بشود، به احتیاجات آنها رسیدگی بشود. (3)
این مستمندها، فقیرها، عیال خدا هستند، اداره باید اینها بشوند. فقرا را خدای تبارک و تعالی امر کرده است که اداره‌شان باید بکنیم. یک دسته غنی بنشینند کنار، و اینها بیچاره‌ها به فقر بگذرانند. من پیشتر به این کارخانه‌دارها و این متمکنین، که گاهی می‏‌آمدند اینجا - و بعضیشان هم می‏‌خواستند من را اغفال بکنند! - به آنها گفتم آقا این نمی‌شود که همان مسائل زمان طاغوت حالا هم اجرا بشود. یک دسته آن بالاها بنشینند مُرفَّه و هرچه بخواهند هرزگی بکنند، یک دسته هم این زاغه‌نشینهای تهرانی، که همه‌تان می‏‌بینید و در شهرهای خودتان هم هست امثالش. این نمی‌شود. این عملی نیست. من اخطار کردم، این یک خطری برای مردم هست. اگر خدای نخواسته جمهوری اسلامی نتواند جبران کند این مسائل اقتصادی را، که اوّل مرتبه زندگی مردم است، و مردم مأیوس بشوند از جمهوری اسلامی و مأیوس بشوند از اینکه اسلام هم برای آنها بتواند در اینجا کاری انجام بدهد، اگر در این محیط یک انفجار حاصل بشود، دیگر نه من و نه شما و نه هیچ کس، نه روحانیت و نه اسلام، نمی‏تواند جلویش را بگیرد. انفجار اگر در زمان طاغوت حاصل می‏‌شد، ماها می‏‌توانستیم با نصیحت، با موعظه، با امر، مهارش کنیم. اما انفجار اگر در متن اسلام حاصل بشود، مردم با یأس از جمهوری اسلامی منفجر بشوند، دیگر قابل مهار نیست. این ثروتمندها بفهمند این مطلب را که اگر خدای نخواسته یک وقت یک انفجاری که نشود مهارش کرد در یک ملتی پیدا بشود، همه این بزرگها و همه این ثروتمندها و اینها تر و خشک با هم خواهند سوخت. (4)

راهبردهای تصریحی:

1- مسؤولین می‏‌بایست متوجّه باشند و با خدمت بیشتر و رفع محرومیت نگذارند ملّت مأیوس گردد.
2- یأس ملّت از اصلاح امور منجر به خطراتی برای نظام می‏‌شود.
3- قشرهایی چون ثروتمندان و صاحبان کارخانه‌ها باید به فکر فقرا و محرومین باشند وگرنه انفجار علیه آنها صورت می‏‌گیرد.

نکات استنباطی:

1- دشمن در صدد است تا با استفاده از مشکلات رایج جامعه، مردم را از نظام ناامید و حتی آنان را رو در روی نظام قرار دهد.
2- هرکس که قدرت و ثروت برای خدمت به مردم و رفع مشکلات و محرومیتها را دارد، امّا چنین نکند، خواه ناخواه در جهت منافع و اهداف شوم آمریکا و دشمنان عمل می‏‌کند.

پی‌نوشت‌ها:

1. صحیفه امام (ره)، ج 8، ص 468.
2. صحیفه امام (ره)، ج8، ص 468 و 469.
3. صحیفه امام (ره)، ج8، صص 469 و 470.
4. صحیفه امام (ره)، ج10، صص 334 و 335.

منبع مقاله :
گردآوری: مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، (1390)، سیره سیاسی حضرت امام خمینی (ره) (11)، تهران: قدر ولایت، چاپ اول.

/J